دخترم آوا

مث همیشه تا بیایم یه مطلب جدید بزاریم یه 20روزی باید طول بکشه به قول زهره جون  بابا سوژه نداریم بعضی چیزا رو هم که بخوایم بنویسم دیگه تکرار گذشته هاست ولی دیشب آوا داشت ناز میکرد گفتم الهی قربون اون ناز کردنات بشم اینقد قشنگ ناز میکنی   دید که دارم نازش میکنم وهی بش میگم به من نگاه کن تا ازت عکس بگیرم بزارم توی وبت....کمی پیاز داغش رو زیاد کرده بود و.....توی عکس قابل مشاهده س   دیدم نه بابا علاوه بر پیاز داغ داره سیر داغ هم اضافه میکنه   دیگه ما هم از خیر عکس گرفتن گذشتیم وبا توپ وتشر آرومش کردیم     ...

با یه تاخیر طولانی امروز کلی عکس گرفتیم ولی همه خوب در نیومدن ولی بعضی هاشون خوب شدن بعضیهاشون هم قبلا آوا خانوم خودشو عروس کرده بود حجمش رو پایین اوردیم والان میزاریم بهش میگم آوا بخند ببین چیکار میکنه این دختر اونقد بداخلاقه که به زور میخنده خوشحالیهاش فقط زمانی که سارینا پیشش باشه         اینجا هم آوا خانوم عروس شده  این آرزوی همیشگی این دختره الهی یه روز عروسی واقعیتو ببینم دخترم     اینم از شاهکارهای نوشتاری آوا خانوم       ...

روزها در پی هم میگذرند ما هنوز اندر خم یه کوچه ایم آوای نازنینم سلام این روزها خبر خاصی نیست ولی اگه خدا بخواد تصمیم گرفتیم که دوباره دست به کار بشیم ویه فرشته جدید رو به زندگیمون وارد کنیم  وفقط وفقط اینکارو بخاطر تو میکنم عزیزم وتمامی روزهای سخت بارداری و..........وفقط بخاطر تو میخوام دوباره تجربه کنم مهربانم انشالله فردا بزرگ بشی واینارو بخونی وبدونی من بخاطر تو میخوام دوباره بچه دار بشم ولی الانم که دارم اینارو مینویسم وجودم رو استرس فرا گرفته نمیدونم کارم درسته یانه....ولی خوب دیگه........بزرگترین علتی که میخوام دوباره یه فرشته رو زمینی کنم اینه که  چون خیلی تنهایی ...