آوای من،عشق من،ماه منآوای من،عشق من،ماه من، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره
طاهای من،عمرمنطاهای من،عمرمن، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

دخترم آوا

روزها رفتند و من خود نمیدانم کدامینم

1393/4/29 13:24
928 بازدید
اشتراک گذاری

روزها میگذرند و عمر ما نیز

بعد از روزهای سخت وطاقت فرسای مرگ پدر هنوزم دلی برای نوشتن نبود ولی با اومدن ودیدن کامنتهای دوستای خوبم وسرزنشهاشون که چرا نیستم دیگه طاقت نیوردم واومدم به همه سلام کنم

شاید این آخرین پست باشه وشاید هم نه ولی با این اوصافی ک پیش میره ......نمیدونم

راستی بچه ها ما بزودی فرزند دوممون رو اگه خدا بخواد به دنیا میاریم الان که با حساب دقیق سونو گرافی دوازده روزه که وارد ماه چهارم شدم

ولی هنوز واسه تعیین جنسیت نرفتم

خلاصه اینکه بعد از تصمیم گیری مجددمون واسه نی نی دار شدنمون خدا خواست من دوباره لیاقت مادر شدن رو پیدا کردم

واین خبر مصادف بود با فوت شدن پدر عزیزم که اصلا برام خوش آیند نبود ولی کاریش نمیشد کرد وهمزمانی این دوموضوع برام خیلی گرون تموم شد

از یه طرف غم وغصه از یه طرفم ویار وسردرد وتبهای گاه وبیگاهی ک داشتم امان از کفم میبرید.در همین حین غدد لنفاوی زیر بغلم نگرانی ام را صد چندان کرد وبه ناچار به اصفهان رفتم و که دکتر خیال منو از این بابت راحت کرد و نتونستم بمونم وبرگشتم

واما آوا:

آوا خیلی این مدت در کنار من اذیت میشد و خیلی بد عنق وعصبی شد

الهی بمیرم توی خونه بند نمیشد چون من زیاد گریه میکردم و حال وروز خوشی نداشتم .دیگه منو بابایی خیلی تلاشمون رو کردیم که آوایی به روزهای عادی برگرده وخداروشکر که گذشت وبهتر شد.

واما همسرم:

مهربانترینم،صبورترینم،عزیزترینم

خیلی خیلی خیلی همدردم بودی پا به پای من عذاداری کردی.حرفهای خوبت ،پشت گرمیهایت ...همیشه باعث آرامشم میشد.آرزویم همیشه خوشی وسربلندی توست

خوشبختانه با رتبه خیلی خوبی توی مقطع کارشناسی ارشد اورده انشالله قبول بشه.

دوستانم....

خوبترینهایم

خیلی بهم زنگ زدین.کامنت گذاشتین،دل داری دادین.هیچوقت تنهام نذاشتین.خیلی دوستتون دارم

 

پسندها (14)

نظرات (38)

الهام مامان امیر علی جون
29 تیر 93 17:28
عزیزه دلم. انشالله غم آخر تون باشه. خیلی خیلی سخته. اما چه میشه کرد زندگی ادامه داره. تو روخدا مراقبه خودت باش و سعی کن با وجودیس که سخته اما آرامشت رو بدست بیاری فقط بخاطر نی نی تو راهی و آوا جون و همسرتون.
مامان سوده
29 تیر 93 20:42
سلام عزیزمممم...چه خوب کردی امدی گلم..انشاالله هیچ وقت دلت غم نداشته باشه نازنینم..امیدوارم به موقع نی نی گلتو بغل کنی...اوا گلم روز به روز داره خانم تر و خوشگل تر میشه از طرف من ببوسش .هواشو داشته باش .مواظب خودت هم خیلی باش عزیزم.برات ارزوی سلامتی و شادی میکنم نازنینم.
آویسا
30 تیر 93 4:53
روحش شاد و یادش گرامی.نی نی جون هم مبارک باشه ان شاا... هرچی هست سالم و سلامت باشه و بتونه با حضورش دوباره شادی رو به خونتون برگردونه.و خدایی که همین نزدیکی ست
فریده
30 تیر 93 9:20
واااااااااااااای عزیزم چقدر کار خوبی کردی آمدی ، به وبلاگت خودت خوش آمدی . کلی هم که خبرای خوب داشتی ، نی نی دوم مبارک باشه ، امیدوارم قدمش براتون خیر باشه . نی نی مون یه مامان شاد و پرانرژی می خواد . حالا که دعوتش کردید به این دنیا پس تلاش خودت رو بکن که شاد باشی ان شاءالله همسرتون هم فوق لیسانس قبول می شه .
مامان گلشيد
30 تیر 93 10:07
خوشحالم كه بهتر شدي عزيزم اميدوارم هر روز بهتر از ديروز باشي داغ از دست دادن عزيز خيلي سخته خودت رو اذيت نكن گلم مهم اينه كه ياد و خاطرات پدر بزرگوارت رو هميشه همراه خودت داري اميدوارم بقاي عمر تو و همسر مهربان و دختر زيبات باشه
زهره مامانی فاطمه
30 تیر 93 12:01
سلام عزیزم خداروح پدر گرانقدرتو قرین رحمت بی انتها گرداند.ایشااله که قدم نینی عزیزت براتون مبارک باشه گلم وروزهات هر روز بهتر وشیرین تر از دیروز بشه .ماروهم دعا کن گلم
مامانی و بابایی دخمل بلا
30 تیر 93 12:49
سلام مژده جون گل و نازنینمممممممممم عزیز دلم چقدر کار خوبی کردی که اومدی و پست گذاشتی عزیزممممممم . خوشحال شدم وقتی دیروز دیدم پستت رو ... ببخش دیر کامنت گذاشتم برات , کمی گرفتار بودم . قربون اون فندق 4 ماهههههههههه برممممممممممممممممممم . انشاالله که سالم و سلامت بیاد بغلت . زود برو تعیین جنسیت میخوام بدونم نیتیمون چیههههههههههههههههههه . مبارک باشههههههههه فندقیت گلممممممممم . تورو خدا دیگه بیشتر مراقب خودت باش و کمتر به خودت فشار عصبی و استرس وارد کن . آوای خوشگلم چطوره ؟ فداش بشم که این همه اذیت شده , دیگه غصه و ناراحتی بسه , به فکر خودت و همسرت و بچه هات باش به خصوص آوا که توی سن حساسیه . خیلی دوستتون دارمممممممممم. این پست اصلا هم نباید پست آخرت باشه . ما منتظر کلی خبرای خوب از شما هستیماااااااااااااا . دوستت دارم و میبوسمت.
توت فرنگی(مامان علیرضا)
30 تیر 93 20:35
خیلی بی معرفتم[گریهگریه]گریه]گریه] روزهای خوبی نداشتم منم شرمنده ام بهت زنگ می زنم عزیز دلم ... آوا رو ببوس . خوشحالم پست گذاشتی . اما دلم یه جوری شده . گریم گرفت پستت رو خوندم . جاش خالیه حالت رو می فهمم عزیزم
مامان انیس
31 تیر 93 9:02
سلام امیدوارم روزهای شیرینی در پیش داشته باشید تا تلخی گذشته کمرنگ ش.ود. برای فوت پدرتون متأسفم خدا رحمتشون کنه مراقب خودتون گل نازتون و اون بره تودلی باشید
✿فاطمه✿(مامان محیا)⚛
1 مرداد 93 11:57
سلام عزیزم ،خوشحالم ک با نت آشتی کردی خدا رحمتشون کنه.واقعا توی شرایطی ک تو داری خیلی سخته،خدا صبرت بده مژده گلی آوایی رو دریاب ک همه ی نگاهش ب توئه یه وقت حال و هوای اینروزات باعث نشه آوا تو خودش بره و تاثیر بدی توی رفتاراش بذاره خیلی خوبه ک همسرت هواتو داره و کمک حالته،ایشالا همیشه بخوشی کنار هم باشید و شیرینی قبولی ارشدش تلخی اینروزا رو کمتر کنه
مامانی فاطمه
5 مرداد 93 8:33
مامانی و بابایی دخمل بلا
6 مرداد 93 14:32
خداحافظ ماه پروردگار الرحمن الراحمین..... خداحافظ ماه لحظه های افطار و سحر...... خداحافظ ماه نعمت و رحمت و برکت........ خداحافظ ماه شب های نورانی قدر......... ----------------------------------------------------------- عید صیام آمد و ماه صیام رفت لطف تمام آمد و فیض تمام رفت شد عید فطر و لطف خدا باز تازه شد گرد غم گناه ز جان عوام رفت ..... ( عید فطر مبارک )
سارا مامان اهورا
10 مرداد 93 21:40
سلام عزیزم.خوشحالم کمی بهتری ایشالا روز به روز بهترم میشی واااااااااااااااااااااااای عزیزم تبریک میگم بهت ایشالا به سلامت فارغ بشی و اینکه بهتر شدی برگرد این پست پست آخرت نباشه لطفا
مامان سوده
11 مرداد 93 22:29
سلاااااااااااامممم اول مبارکه مبارکه مبارکبعدش هم عکس همش خوشگل خوشگل از اوا میذاری که چی بشه هان؟؟؟من دو تا بچه بسمه و دیگه هم گول نمیخورمممم وسوسه بشم دختر دلم بخواد دوم خودمونیم ها اوایی روز به روز داره خوشگل تر و خوش تیپ تر میشه و بهترین راه ممکن اینه که بشه عروس خودمممممممممسوم تو کجاییی خانمممم بیا دلمون تنگید برات دیگه
مامانی و بابایی دخمل بلا
14 مرداد 93 11:30
سلااااااااااااااااااااااااااممممممم مژده خوب من , مامانی گل و نازنین آوا جونم و طاهای عزیز دلممممممممم مژده گلم ببخش که دیر اومدم پیشت , نبودم گلم , رفته بودم تبریز , دیشب اومدم . کامنتت رو دیدم اونقدر خوشحااااااااااااااااااااااااال شدمممم . ممنونم به یادم بودی . قربون اون طاها فندقی برمممممممممممم من . پس نینیمون پسملههههههههههههه. آوا جونم داداش دار شده , الحمدلله. عزیزمممممممممم مراقب خودت که هستی ؟ هوای آوا خوشگلم رو داشته باشیاااااااا , عکس بالایی رو میبینم با اون عینک دودیش میخوام بخورمشششششش, طاها هم باید به خوش تیپی آجی جونش باشه ... عزیزم نگران پاییین بودنش نباش . من هم نینیم پایین بود . کمی سخته و بدنت دردناک میشه به خصوص ماههای آخر ولی نگران نباش , اتفاقی نمیفته انشاالله , فقط استراحتت رو بیشتر کن , خیلی مراقب خودتون باشین. دیگه نبینم استرس و ناراحتی داشته باشیاااااااااااااا. فقط شادی ..... فقط لبخند .... فقط فکرهای خوب خوب .... دوستتون دارممممم. میبوسمت ... راستی نینی معصومه رو هم دیدم . خیلیییییییییی نازه ماشاالله ... براش کامنت گذاشتم امروز. بازم بیا پیشمممممم. منتظرتم .
فریده
18 مرداد 93 15:38
مامانی عکس آواجون خیلی ناز شده
مامان فاطمه
18 مرداد 93 15:57
سلام مژده جون عزیزم خوبی؟آوای ناز و عزیزم چطوره؟دلم خیلی خیلی براتون تنگ شده... انشاالله خدا پدرت رو بیامرزه و روحش شاد باشه... خدا همسرت و آوایی و نی نی تو راهی رو برات نگه داره ایشالله.... گلم چه خوب که برگشتی امیدوارم بشی همون مژده سابق که همیشه حضورش احساس میشد و من واقعا به عنوان یه دوست بهش تکیه می کردم...خیلی جات خالی بود هم جای تو و هم جای لی لی جون. باور کن خیلی بهت سر میزدم ولی وقتی می دیدم خبری ازت نیست ناامید برمی گشتم خلاصه اینکه عاشقتم خصوصی داری عزیزم
مامانی کسرا
20 مرداد 93 21:20
الهی مبارکه انشالله، به سلامتی و خوبی به دنیا بیاد! خداوند پدر عزیزتونُ قرین رحمت الهی قرار بده آوا جان هم انشالله شرایطُ در میکنه خدا رو شکر که الان به آرامش رسیده! خوب و خوش باشید
مامان ماهان
24 مرداد 93 0:16
سلااااااااام خیلی بی وفایییییییییییییی ای خدا اخه کجایی تووووووووووووووووووووووووووو من شماره تو ندارم اوا خوبه خوت چطوری لااقل بیا سری به ماهان بزن بقران تا حالا فک میکردم خودم بی وفام ولی تو خیلی بیشترییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
مامان فاطمه
24 مرداد 93 13:56
سلام به مژده عزیزم ممنونم که بهم سر زدی واقعا خوشحال شدم وقتی کامنتت رو دیدم.عزیزم منتظر یه پست پر از عکسای آوای خوشکلم هستم..دلم براش تنگ شده
مامان فاطمه
3 شهریور 93 16:06
سلام مژده جونم خوبی؟نی نی کوچولوت چطوره؟بازم که رفتی؟بابا پاشو یه پست جدید بذار با عکسای آوایی دلمون گرفت چرا تو و لی لی اینجوری شدین؟بعد دو ماه میاین یه سر میزنین و میرین یه ذره هم به فکر ما باشین دلمون براتون تنگ میشه
مامانی و بابایی دخمل بلا
7 شهریور 93 0:32
سلام آوای گلمممممممممممم این کامنت , مخصوص آوا جونمههههههههههههه روز دختررررررررررررررررررررر مباااااااااااااااااارککککککککککککککک گل من ...
مامانی و بابایی دخمل بلا
7 شهریور 93 0:35
سلام مژده جون عزیز و نازنینم طاها جونی خوبه ؟ خودت خوبی؟ آوای دوست داشتنی من چطوره ؟ نمیگی بیام از این دوست قدیمی و غریبم یه حالی بپرسم ... داتنگتم عزیز دلم ... دوستت دارم و میبوست ...
مامان امیرعلی
11 شهریور 93 21:08
شمام که خیلی وقته نیستین
مجله توت فرنگی(مامان علیرضا)
15 شهریور 93 17:17
سلام عزیز دلم خوبی دلم برات یه ذره شد . فعالیت تو وبم رو دوباره شروع کردم . عید مبارک باشه عزیزم . خدا روح چدرت رو هم شاد کنه به وقت این شب عزیز . آوای خوشگلمو ببوس . مواظب خودتو نی نی خوشمل هم باش . خیلی دلم برات تنگ شده الهی قربون همتون برم
مات سارا
16 شهریور 93 10:58
ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻏﻢ ﺣﺴﺎﺑﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻏﺼﻪ ﻛﺎﺭﻱ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﻟﻢ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ ﺭﻫﺎ ﺳﺎﺯﻡ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻏﻢ ﻭ ﺩﻟﺘﻨﮕﻲ ﻭﺗﺸﻮﻳﺶ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﻨﺒﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺟﺴﻢ ﻭ ﺭﻭﺣﻢ ،ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﻫﺎ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻳﻜﺸﻨﺒﻪ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ، ﻗﺮﺍﺭﻱ ﺗﺎﺯﻩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﺒﺴﻢ ﻫﺪﻳﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺳﺘﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺑﺨﺸﻨﺪ ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ، ﻣﻦ ﻋﻬﺪ ﻣﻲ ﺑﻨﺪﻡ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺎﺷﻢ، ﻫﻤﺎﻥ ﺟﻮﺭﻱ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﻫﺪﻳﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻣﻲ ﺑﺨﺸﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺭﺍ ،ﺳﺨﺖ ﺁﺯﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﭼﺎﺭﺷﻨﺒﻪ ﺍﻳﻦ ﻫﻔﺘﻪ ﺯﻳﺒﺎ، ﻛﻪ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﻫﺎﻳﺶ ﺷﻜﺮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺩﺭ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ، ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻱ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺷﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ ﺑﺎ ﺭﺿﺎﻳﺖ، ﺯﻧﺪﻩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺳﺨﺎﻭﺕ ،ﻣﻬﺮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺩ ﺑﺎ ﺳﻌﺎﺩﺕ، ﺑﻬﺮﻩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺮﺩ
مات سارا
16 شهریور 93 11:01
عزيزم انشالله خداوند بالاترين صبروپايداري بهت بده...درضمن مبارك نوزاد درونت ...روزگارگذرا هست فقط ياد وخاطره ها دردل آدم باقي ميمونه
مامان فاطمه
19 شهریور 93 16:47
کجاییییی مژده جووون؟
مامانی و بابایی دخمل بلا
25 شهریور 93 23:59
وقتی ردپای مهربانیت را، در قلب کسی باقی بگذاری، همیشه بیشتر از حاضرین حاضر خواهی بود، حتی اگر غایب باشی...
راضیه
29 شهریور 93 10:39
تسلیت میگم عزیز دل انشالله خداوندبه شما صبر بده و پدر عزیزتون در بهشت در جوار خوبان باشه وقتی حالت بهتر شد حتماً دوباره وبلاگت بروز کن ما همیشه دوست داریم دختر گلمون رو ببینیم که روز به روز زیباتر میشه قدم نی نی گلتون هم مبارک توی این خبرهای بد یه خبر خوب دلمون و روشن کرد
مریم
3 مهر 93 0:50
الهی غم اخرت عزیزم...ان شالله قدم نی نی نازت زندگی رو برات سرشار از شادی واست بیاره عزیزم ..الهی خدا صبرت بده که نی نی تو شکمت رو بیش از این اذیت نشه
میترا
5 مهر 93 21:16
___*##########* __*############## __################ I LOVE YOU _##################_________*####* __##################_____*########## __##################___*############# ___#################*_############### ____################################# ______############################### _______############################# ________########################### __________### ##################### ___________###################### ____________#### ######## ####### _____________################# ______________############### _______________############# ________________########## _________________######## __________________###### __________________ #### __________________ ### ___________________ # هستی
بهار مامانه برسام
12 مهر 93 6:25
گلم سلام بمیرم برات چقدر سختی کشیدی خواهری.....خدا رحمت کنه پدر عزیزتون.... وای که چقدر این اتفاقا سخت و غیر قابل تحمله.از خدا برات طلب صبر میکنم عزیز دلم ولی خودتم به خاطر آوای خوشمل و اون نی نی نازی که تویه وجودت داره شکل میگیره سعی کن صبوری کنی و به خاطر اون فسقلیه تویه دلیت هم شده با این ماجرا مدارا کن گلم زیاد وقتت رو نمیگیرم میدونم که الان احتمالا حوصله ی هیچی و هیچ کس رو نداری خدا رحمت کنه تمام سفر کرده ها رو منو ببخش دیر بهت سر زدم این مدت منم به نوعی گرفتار بودم که یکی از گرفتاری هام هم در گذشت یکی از اقوام مادری بود و واسه همین خیلی خوب درکت میکنم از خدا براتون طلب صبر میکنم انشاالله که بعد از این همیشه جشن و شادی براتون باشه ......
سارا مامان اهورا
12 مهر 93 13:12
سلام عزیزم.حالت چطوره؟آوا جون و نی نی کوچولوت خوبن؟ چرا آپ نمیکنی ما دلتنگتونیم راستی کی بسلامتی فارغ میشی؟
فریده
16 مهر 93 9:42
مامان جون چرا پست جدید نمی زاری ؟؟؟ از آوا بنویس ، از خودت ، از نی نی تو راهیت چند ماهه هستی ؟؟؟کی کوچولومون دنیا می آید ؟؟ بابا دلمون برات تنگ شده ، چرا نمی آیی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مهتاب مامان آذین
26 مهر 93 15:17
سلام عزیزم کجایی تو رو خدا زود بیا " خیلی وقته ازتون بی خبرم چند بار اس دادم زنگ زدم .مراقب کوشولوی تو راهی باش . منتظرم
مامان گلشيد
27 آبان 93 9:42
خوشحالم عزيزم كه دوباره لبخند مهمون لبات شده عزيزم ايشالا كوچولوي نازت هم به سلامتي به دنيا بياد و دنيات از ايني كه هست زيباتر بشه ميبوسمتون عزيزم اميدوارم روزهاي خوبي در انتظارت باشه
مامان عاطی
6 آذر 93 12:54
خیلی خیلی تبریک میگم عزیزم قدمش مبارک عزیزم من متاسفم نفهمیدم خدا بیامرزه بابای عزیزتو من که نه مامان و نه بابا دارم چه خاکی به سرم بریزم اصلا ناشکری نکن که تو لا اقل مامان داری بهت حسودیم میشه مصلحت خدا رئ قبول کن بابابت به منبع اصلی خودش برگشته جای هیشکی تو دنیا نیست همه رفتنی هستن قبوا کن و سعی کن حاملگیت بدون استرس باشه عزیزم مواظب باش تو دوران حاملگی باید ارامش داشته باشی تا بچه عصبی به دنیا نیاد دوستون دارم منتظر جنسیت بچه هستم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم آوا می باشد