در انتظار طاها هستیم
بازم میشه عاشق شد توی این بی رحمی دنیا................
سلام دوستانم
چقد دلم برای تک تکتون تنگ شده ..چقد دوستتون دارم ولی چه حیف شد ک دوره اومدنم به وبلاگ و وبلاگ نویسی اینقد کوتاه بود
امروز ک اینو مینویسم دوازده روز دیگه میخوام که وارد ماه هشتم بشم چه انتظار تلخ وکشنده ایه چقد سخت روزها وشبها میگذره گاها بر وفق مراد وگاها تلخ وگزنده .....
طاهای ما هم خوبه دوستانم خداروشکر سه روز دیگه نوبت سونو دارم واسم دعا کنین ک بچه مون سالم باشه... وسلامت پا به عرصه وجود بزاره.
آوا جون هم که یک ماهه کلاسهای مهدش شروع شده و به مهد کودک میره .اگه خدا بخواد 11 روز دیگه پنج سالش تموم میشه و وارد شش سالگی میشه
اولین روز مهد آوا(خدایا چه لحظه ی باشکوهیست دیدن به ثمر نشستن آرزوهایت)
دوستت دارم با تمام وجودم دخترم
فدای رانندگی کردنت بشم نازنینم
ماه من زندگی من
اینم از کلای دستباف مامان واسه آوا جونم ولی فعلا هوا گرمه
و این هم اولین محرم آوا در چهل روزه گی(دی 88)