آوای من،عشق من،ماه منآوای من،عشق من،ماه من، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره
طاهای من،عمرمنطاهای من،عمرمن، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

دخترم آوا

بدون عنوان

1393/2/23 14:57
1,010 بازدید
اشتراک گذاری

در سایه آفتاب پدر
پدر! گرچه خانه ما از آینه نبود؛ اما خسته‏ ترین مهربانی عالم، در آینه چشمان مردانه‏ ات، کودکی‏هایم را بدرقه کرد، تا امروز به معنای تو برسم.
می‏خواهم بگویم، ببخش اگر پای تک درخت حیاطمان، پنهانی، غصه ‏هایی را خوردی که مال تو نبودند!
ببخش اگر ناخن‏های ضرب‏ دیده ‏ات را ندیدم که لای درهای بسته روزگار، مانده بود و ببخش اگر همیشه، پیش از رسیدن تو، خواب بودم؛ اما امروز، بیدارتر از همیشه، آمده‏ام تا به جای آویختن بر شانه تو، بوسه بر بلندای پیشانی‏ات بزنم. سایه ‏ات دیگر نیست  پدرم!
آن روزها، سایه ‏ات آن‏قدر بزرگ بود که وقتی می‏ایستادی، همه چیز را فرا می‏گرفت؛ اما امروز، ضلع شرقی نیمکت‏های غروب، لرزش دستانت را در امتداد عصایی چوبی می‏ریزد.
دلم می‏خواهد به یک‏باره، تمام بغض تو را فریاد کنم. ساعت جیبی ‏ات را که نگاه می‏کردی، یادم می‏آید که وقت غنچه ‏ها تنگ شده؛ درست مثل دل من برای تو.

پدر عزیزم چگونه میتوانم این جملات را بنویسم که تو نیستی مهربانم

روح من

ای کاش زمان به عقب بر میگشت تا میتوانسم از نگاه تو سیراب شوم

باباجونم 

عزیزم

12اردیبهشت  سخت ترین وناباورانه ترین روز زندگی من 

وقتی که بابایی خیلی حالش خوب بود یکدفعه طعم تلخ مرگ را نه تنها برای خود بلکه برای همه ما آورد هنوزم باور نمیکنم که بابام رفته فکر میکنم در کابوسم

پسندها (17)

نظرات (112)

انجمن و سایت نی نی پرتال
19 اردیبهشت 93 11:05
انجمن و سایت نی نی پورتال در جهت ارتقاء سطح دانش شما مادران عزیز و بمنظور تربیت و نگهداری هر چه بهتر فرزندان این مرز و بوم تشکیل شده است. با حضور، فعالیت و نظرات سازنده خود ما را در جهت پیشبرد اهداف مان که خدمت به مادران ایران زمین است یاری رسانید. حضور شما گلباران www.niniportal.com www.niniportal.com/forum
✿فاطمه✿(مامان محیا)⚛
19 اردیبهشت 93 13:35
خدا رحمتشون کنه نور ب قبرشون بباره
✿فاطمه✿(مامان محیا)⚛
19 اردیبهشت 93 13:36
مژده جون،کی برحمت خدا رفتن?خیلی نارااحت شدم.ب نیتشون صدتا صلوات میفرستم واقعا ناراحت شدم
madarkhanomi
19 اردیبهشت 93 14:03
خدایش بیامرزاد انشاله شما زنده باشین خوندم
مامان آنيسا
19 اردیبهشت 93 22:21
عزیزم خیلی ناراحت شدم ایشالاه غم آخرت باشه خدا رحمتش کنه درد بزرگیه خدا بهتون صبر بده
میترا
20 اردیبهشت 93 10:23
خدا رحمتش کند
مامانی دخمل بلا
20 اردیبهشت 93 16:37
سلااااااااااااااام مژده خوب و عزیزم اتفاقی افتاده عزیز دلم؟ این چند روزه نگرانت بودم و هستم . کلی هم برات کامنت گذاشتم ولی خبری ازت نشد گلم.از معصومه هم سراغت رو گرفتم خبری نداشت ازت . حتما این کار رو میکنم ولی تورو خدا بیا و بگو چی شده و کجایی عزیزم . خواهر جونم خیلی دوستت دارم . میبوسمت . مراقب خودت و آوای نازنینم باااااااااااااااش . به فکرتم همیشه خواهر جونم.
مامانی دخمل بلا
20 اردیبهشت 93 19:39
دوستی حقیقی مانند نهالیست که در کوهستان بروید ، به مجرد اینکه ریشه‌های خود را به سنگ‌های صخره کوه متصل کرد ، دیگر طوفان‌های سخت و بادهای تند قادر به کندن آن نخواهند بود.
مــن و آوا قــلــمــبــه
21 اردیبهشت 93 4:33
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﻤﯿـــــــــﺮﻡ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫـــــــﺪ ﺍُﻓﺘﺎﺩ .. ﻧﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃِـــــــــﺮﻡ ﺗﻌﻄﯿﻞ ﻣﯿﺷــــــــﻮد ﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﺧﺒـــــــــﺎﺭ ﺣﺮﻓﯽ ﺯﺩﻩ ﻣﯿﺷـــــــــﻮﺩ ﻧﻪ ﺗـــــــــﻪِ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑﺴﺘـــــــــﻪ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﺩ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺗﻘﻮﯾـــــــــﻢ،ﺧﻄّﯽ ﺑﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﻧﻮِﺷﺘﻪ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﺩ .. ﺗﻨـــــــــﻬﺎ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮐﻤﯽ ﺳِﭙﯿﺪ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﺩ، ﺍﻗﻮﺍﻣﻤ ﭼﻨـــــــــﺪ ﺭﻭﺯ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﻧﺪ، ﻋﺸﻘـــﻢ ﺑﻌـــــــــﺪ ﺍﺯ ﻣُﺪّﺗﯽ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾـــــــــﺶ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵِ زنی دیگر ﻣﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺒــــــــﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺑﻌـــــــــﺪ ﺍﺯ ﺧﺎﮐﺴﭙﺎﺭﯼ ﻣﻮﻗــــــــﻊِ ﺧﻮﺭﺩَﻥِ ﻏﺬﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﺧﻨﺪﻫﺎﯾِﺸـــــــــﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺷـــــــــﻮﺩ .. ﻭ ﻣﻦ ﺗﻨـــــــــﻬﺎ ﮔﻮﺭﮐﻨﯽ ﺭﺍ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯿﮑﻨـــــــــﻢ ﻭ ﻣﺪﺍﺣﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﻟﮑﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ ﻣﯿﮕﻮﯾـــــــــد
مــن و اوا قــلــمــبــه
21 اردیبهشت 93 4:34
خدا رحمتشون كنه عزيزم .... مژده تازه فوت كردن ؟؟؟؟
معصومه
21 اردیبهشت 93 12:45
عزیزم واقعا متاثر شدم یعنی پدرت تازه فوت شدن؟تسلیت میگم عزیزم انشالله غم آخرتون باشه
مامان مرمر
21 اردیبهشت 93 16:18
روحش شاد ]ل][گل][گل]ل][گل][گل]ل][گل][گل]ل][گل]
مامان مهتاب
21 اردیبهشت 93 17:24
سلام مژده جونم کجایی "آوایی خوبه ... خدا رحمت کنه همه ی پدرها رو منم مثل تو "الان نزدیکه دو ساله که در حسرت دیدنش میسوزم .الهی همنشین امیرالمومنین باشن نور به قبرشون بباره .
مامانی دخمل بلا
21 اردیبهشت 93 18:19
سلام مژده جون خوبم خوبی خواهر جونم؟ حسابی من رو نگران کردی عزیز دلم. امیدوارم هر جا که هستی سلامت باشی . خدا روحشون رو غرق شادی و آرامش بکنه عزیزم . بیا و از خودت بهم خبر بده.
مامان الی(الهام)
22 اردیبهشت 93 1:49
مژده جون خیلی متاسف شدم خدا بیامرزدشون۰۰۰ایشالله جاش بهشت ابدی باشه۰۰الهم صل علی محمد وآل محمد
فریده
22 اردیبهشت 93 8:15
خدارحمت شون کنه . جایگاهشون کنار پیامبران و ائمه باشه. آمین
سارا مامان اهورا
22 اردیبهشت 93 20:38
چی؟؟؟ الهی بمیرم خدا رحمتش کنه روحش شاد خدا صبرتون بده خیلی ناراحت شدم
مامانی و بابایی دخمل بلا
23 اردیبهشت 93 16:05
سلام مژده جون عزیزم از شنیدن این خبر واقعا متاسف شدم . میدونم که چقدر سخته از دست دادن پدر عزیز دلم , چون من هم با تو همدردم . بهت تسلیت میگم عزیز دلم . خیلی برات ناراحتم خواهر جونم . دلم برات یه ریزه شده عزیز دلم. تورو خدا مراقب خودت باش مژده من .نمیتونم بگم غصه نخور ولی سعی کن آروم باشی , خدا خودش کمکت میکنه گلم . از خدا برات صبر میخوام و برای پدرت شادی روح و طلب مغفرت .
میترا
23 اردیبهشت 93 20:56
آویسا
24 اردیبهشت 93 9:28
آخی خدارحمتشون کنه.روحشون شاد
الهام مامان امیر علی جون
24 اردیبهشت 93 9:46
سلام عزیزه دلم. خدا پدر مهربونتون رو رحمت کنه. دلم گرفت
معصومه
24 اردیبهشت 93 20:57
خیلی برات غصه خوردم انشالله خدا صبرت بده رسم روزگار خیلی سخته و بی رحمانه
مامانی و بابایی دخمل بلا
24 اردیبهشت 93 21:34
سلام مژده جون عزیز و مهربونم هرگزززززززززززززز دلم نمیخواست و نمیخواد غمت رو ببینم مژده . دلم برات تنگ شده نازنینم. از خدا برات صبر خواستم عزیز دلم .
فریده
27 اردیبهشت 93 9:20
خیلی سخته ، خیلی سخت . خداوند رحمتشون کنه و جایگاهشون در بهشت و در کنار پیامبران و ائمه باشه
توت فرنگی(مامان علیرضا)
27 اردیبهشت 93 12:58
خیلی ناراحت شدم عزیزم تسلیت می گم چه چهره مهربونی داشته. منو تو غم خودت شریک بودن عزیزم برات یه متن تسلیت گذاشتم وبلاگم . http://totfarangi.niniweblog.com/post647.php
مامانی و بابایی دخمل بلا
27 اردیبهشت 93 14:59
سلام مژده عزیزم هر بار میام سر میزنم به امید اینکه اومده باشی . نگران حالت هستم . گرچه میدونم تو قوی هستی و بردبار و راضی به رضای خدا ولی اینم میدونم که داغ سختی دیدی . برات آرزوی صبر دارم , صبری همچون صبر خانوم زینب که سالروز وفاتشون هم توی همین روزهاست . دلم برات تنگ شده عزیز دلم . آوای گلمو ببوس .
مامان مهتاب
27 اردیبهشت 93 15:21
کاش زمان به عقب برمیگشت ولی صد حیف.......... خوب میفهمم چی تو دلت میگذره "منم خیلی دلتنگم
سارا مامان اهورا
27 اردیبهشت 93 20:46
عزیزم خیلی ناراحت شدم خدا رحمتش کنه و به شما صبر بده ایشالا غم آخرتون باشه روحش شاد
مامانی آیلین
28 اردیبهشت 93 17:44
سلام عزیز دل تسلیت میگم غم آخرت باشه گلم
مامان فاطمه
28 اردیبهشت 93 17:57
خدا رحمتشون کنه خیلی ناراحت شدم
مامان فاطمه
28 اردیبهشت 93 17:57
عزیزم خدا بهت صبر بده اتشاالله
مامان امیرعلی گلی
28 اردیبهشت 93 23:33
غمه خیلی بزرگیه تسلیت میگم عزیزم
مامان النازي
29 اردیبهشت 93 15:31
مژده عزیزم سلام خیلی ناراخت شدم عزیزم الهی برات بمیرم غم اخرت باشه خدا رحمتش کنه ایشالاه دیگه غم نبینی
ماماني پرنيان
30 اردیبهشت 93 9:56
عزيزم تسليت مي گم خيلي ناراحت شدم
مامانی آیلین
30 اردیبهشت 93 22:44
غم آخرت باشه عزیزم
فریده
31 اردیبهشت 93 14:15
کجایی خانم؟می دونم دلت گرفته قد یه دنیا. می دونم حوصله هیچ چیزی و هیچ کسی رو نداری ولی زندگی جریان داره. به خاطر اوا جون باید ادامه بدی. محکم باش. و از خداوند بخواه بهت صبر بده. بیا با هم درددل کنیم شاید یه کم آرومتر شدی
مامان آنيسا
31 اردیبهشت 93 14:27
بهت تسلیت میگم عزیزم غم آخرت باشه
مامانی و بابایی دخمل بلا
31 اردیبهشت 93 18:18
سلام مژده جون خوبم خصوصی داری گلم .
مامان آنيسا
31 اردیبهشت 93 18:39
عزیزمی فدات شم تو یکی از دوستای خوبه منی برات رمز رو خصوصی گذلشتم
✿فاطمه✿(مامان محیا)⚛
1 خرداد 93 10:15
خدا رحمتشون کنه عزیزم خیلی خیلی ناراحت شدم داغ پدر خیلی سخته خدا شما و همسری رو واسه آوا نگه داره
✿فاطمه✿(مامان محیا)⚛
1 خرداد 93 10:28
مژده گلی عزیزدلم نکنه یه وقت بی تابی و دلتنگیات آوای عزیزمو افسرده کنه مراقب خودت باش عزیزم
مامانی و بابایی دخمل بلا
1 خرداد 93 13:03
سلام مژده جون عزیزم حالت خوبه ؟ آوا جونم خوبه ؟ مراقب خودت که هستی عزیزم ؟ خیلی مراقب خودت باش و به خودت برس . سعی کن آروم باشی عزیزم , قربونت برم , دلم برات یه ریزه شده خواهر جونم . میبوسمتون .
مامان امیرعلی گلی
1 خرداد 93 16:05
خواهش میکنم عزیزیم، کمترین کار بود خدا رحمتشون کنه
سارا مامان اهورا
1 خرداد 93 20:07
سه چیز را با احتیاط بردار: قدم،قلم،قسم سه چیز را پاک نگهدار:جسم،لباس،خیال از سه چیز کار بگیر:عقل،همت،صبر از سه چیز خود را نگهدار:افسوس،نیرنگ،نفرین سه چیز را آلوده مکن:قلب،زبان،چشم و اما سه چیز را هیچگاه و هیچوقت فراموش مکنخدا*،*مرگ* و *خانواده*
مــن و آوايي قــلــمــبــه
2 خرداد 93 4:29
خواهرم خوبي ؟؟؟ تورو خدا مواظب خودت باش ميدونم خيلي خيلي سخته اما تورو خدا اروم باش
مامان فاطمه
2 خرداد 93 16:46
سلام خوبی؟آوایی خوبه؟
خاله شيدا و روشا
3 خرداد 93 7:48
خدا رحمتشون كنه روحشون شاد
مامان حلما
3 خرداد 93 14:00
روحشون شاد و قرین آرامش
مامانی و بابایی دخمل بلا
3 خرداد 93 18:12
سلام مژده جون گلم , مامانی نازنین آوای خوشگلم خوبی عزیز دلم ؟ امیدوارم آرومتر شده باشی فدات شم . آوا خوبه ؟ ببوسش از طرف من . خصوصی داری گلم.
مات سارا
3 خرداد 93 22:04
اوه عزیزم من بهت تسلست میگم....هرچندان سال به سال سالمرگ عزیزانمون تلخی اش دروجودمان باقی میمونه....
مامان مرمر
4 خرداد 93 0:48
دعا میکنم غرق باران شوی چو بوی خوش یاس و ریحان شوی دعامیکنم درزمستان عشق بهاری ترین فصل ایمان شوی :
مامان هستي
4 خرداد 93 12:35
خدا رحمتش كنه عزيزم روحش شا دباشه
مامان امیرصدرا
4 خرداد 93 15:08
سلام دوست عزیز خدا رحمتشون کند خدا کوچواوتون را براتون نگه دارد خوشحال میشم به من هم سربزنید
مامان مهسای زندو باباکریم خان زند
5 خرداد 93 10:36
سلام خانومی همینجام.یکم درگیرکاروزندگینیسسسسسسستیااااااااااااااا
سارا مامان اهورا
5 خرداد 93 10:45
عزیزم خوبی؟حالت بهتر شده؟غم از دست دادن عزیزان خیلی سخته خدا صبرتون بده
مامانی و بابایی دخمل بلا
5 خرداد 93 12:59
سلام مژده جون مهربونم , مامانی گل و نازنین آوا جونم خوبی عزیز دلم ؟ فدات بشم نازنینم . خیلی دوستت دارم و دلتنگتم . من رو از حالت بیخبر نزار گل من .
مامان مهسای زندو باباکریم خان زند
7 خرداد 93 16:37
وااااااااااااااااااااااای خدارحمتش کنه!!!!!!!!!!!!بخدا انقددرگیرم اصلا نخونده بودم اینو.شرمندم.الاهی قربونت برم ایشالا غم اخرتون باشه.
مامان مهسای زندو باباکریم خان زند
7 خرداد 93 22:43
مژده جونم خواهش میکنم مراقب خودت باش واروم باش قربونت برم خیلی ناراحتم بقران خیلی.خدا صبربده بهتون.فدات بشم.ظهرکه خوندم بخدا گریه کردم...خیلی داغون شدم خیلییی
مامانی دخمل بلا
7 خرداد 93 22:44
زندگی دفتری از خاطره هاست ... یک نفر در دل شب , یک نفر در دل خاک , یک نفر همدم خوشبختی هاست , یک نفر همسفر سختی هاست , چشم تا باز کنیم , عمرمان میگذرد , ما همه همسفر و رهگذریم , آنچه باقیست فقط خوبیهاست ....
مامان الی و محیا بانو
8 خرداد 93 0:49
ایشالله جاشون بهشت ابدی باشه...مژده جونم میگن اونی که میمیره جاش راحته فقط از ناراحتی عزیزاش ناراحت میشه....پس غصه نخور دوست خوبم فقط براش دعا کن...میدونم گفتنش آسونه....از خدا میخوام بهت صبر بده ونور به قبر پدرت بباره
مامان دنیز
8 خرداد 93 2:05
سلام روحشون شاد. عزیزم میای تبادل لینک؟ممنون میشم دوست خوبم
مامانی و بابایی دخمل بلا
9 خرداد 93 18:09
سلام مژده جونم فکر کنم کامنت قبلیم خصوصی ثبت شد برات عزیزم . دوستت دارمممممممممممم.
مــن و آوايي قــلــمــبــه
10 خرداد 93 23:18
دکتر گفت: برایت آرامبخش نوشتم! اما هر چه داخل نسخه ام نگاه کردم، نام تو نبود...!!!
مامانی فاطمه
11 خرداد 93 14:58
سلام عزیزم من درست متوجه نشدم تازه فوت شدن واقعا ناراحت شدم خداروحشونو قرین رحمت بی انتها برگرداند
مامان مرمر
12 خرداد 93 18:08
خدا رحمتشون کنه نور به قبرشون بباره تسلیت میگم
مامانی دخمل بلا
12 خرداد 93 21:43
نداشته ها و تنهایی های کوچک با چیزها و آدمهای کوچک پر میشوند , نداشته ها و تنهایی های خیلی خیلی خیلی بزرگ ، فقط با خدا … مهم نیست در این زمین خاکی چقدر تنها باشیم و چقدر حرفهایمان برای دیگران غیر قابل فهم باشد و وقت انسانها برایمان کم … شکر که خدا هست و او جبران تمام دلتنگی ها و مرهم تمام زخمهاست … هر وقت دلت خواست ، مهمانش کن در بهترین جایی که او می پسندد ، در قلبت … و به دستان خالی ات نگاه نکن ، تو فقط خانه ی دلت را برایش نگهدار ، اسباب پذیرایی با اوست …
مامان مهسای زندو باباکریم خان زند
12 خرداد 93 22:40
سلام عزیزه دلم الاهی که غمو غصت بره براکوه وسنگ...فدات بشم من بخدا مژده جونم گوشیم خیلی وقته خرابه همه ازم گلایه میکنن که اسمس دادیم جواب ندادی ولی بخدا گوشیم خرابه نفسم.منم خیلی درگیر زندگیمم خیلی.... برات دعا میکنم گلم هرچه زودتر حالت برگرد به حالت عادیش....وظیفم بود خدمت برسم ولی چه میشه کرد دوریم از هم ...ولی منو تو غمت شریک کن عزیزم... خواهرگلم اینو بدون خیلی دوست دارم...غم از دس دادن عزیزان خیلی سخته مخصوصا پدرومادر...خدا مادرودختر شوهرتو برات نگه داره قربونت برم... توروخدا زیادغصه نخور زندگی اینه دیگه چه میشه کرد...بایدتحمل کنیم...حالا پسرعموی منم فوت کرده بیچاره 23 سال داشت گازخفش کرد مرد همه داغون شدیم بقران...ولی خداشاهده میدونم چی میکشی ولی به خودت مسلط باش یه واقعیتیه که همگی باهاش روبرو میشیم...خدابزرگترایی که تو قیدحیاتن برات نگه داره... مراقب خودت باش..به فکر اوا باش اونم تو وباباشو داره بایدبه خاطر اوایی مواظب خودت باشی گلم...بچه زودافسرده میشه اینجورمواقع اگه حواست بهش نباشه...پس بفکر دختگلت باش عزیزم...چیزی که از دس رفت دیگه رفت مراقب خودتو بقیه باش خواهرگلم...ازخدابراتون فقط صبرمیخوام...خدا بهتون صبربده..ایشالا ازاین به بعد شاهد مراسمای شادیتون باشیم....
مامان مهسای زندو باباکریم خان زند
12 خرداد 93 22:47
اینم یه شاخه گل تقدیم به باباجون...روحش شاد...نوربه قبرش بباره... مردی مقابل گلفروشی ایستاده بود و میخواست دسته گلی بخرد برای مادرش و سفارش دهد تا پست شود وقتی از گلفروشی بیرون امد دختر کوچکی را دیدکه کنار خیابان نشسته و هق هق گریه میکرد مرد از او پرسید دختر کوچولو چرا گریه میکنی کودک گفت میخواستم برای مادرم یک شاخه گل رز بخرم اما فقط ?? سنت پول دارم گل رز ?دلار است مرد لبخندی زد و گفت با من بیا من برای تو یک شاخه گل رز میخرم تا به مادرت هدیه دهی ..مادرت کجاست؟؟؟ دختر دست مرد را گرفت و گفت انجا... ان قبرستان مرد به همراه دختر و یک شاخه گل رز به قبرستان رفتند کنار یک قبر تازه.... مرد دلش گرفت به گلفروشی باز گشت..و گفت ... دسته گلم را پست نمیکنم خودم میبرم و ??? مایل رانندگی کرد... تا به مادرش برسد.........مراقب عزیزانت باش گلم...همین
مامان مهسای زندو باباکریم خان زند
12 خرداد 93 22:49
بیشترازهمیشه مراقب شوهرت و دخترگلت باش...دوست دارم خواهرنازنینم.مژده جونم تو برام واقعا خواهری.الاهی قربونت برم....کاش کنارت بودم...الاهی بمیرم برات...
ستارگان آسمان من
13 خرداد 93 3:11
خدا رحمتشون کنه
مامانی خان زندو بابایی خان زند
15 خرداد 93 1:02
قربونت برم مژده جونم.توروخدا یکم بخودت مسلط باش ظهرکاملا دیدم اصلا حالت خوب نبود.اخه چرا اینجوری با خودت....مژده جونم اینجوری روح باباهم اذیت میشه سعی کن اروم باشی خواهرنازم...براش قران بخون اروم بشی نفسم...خیلی ناراحت شدم اونجوردیدمت خیلی انگارهمون مژده ی خنده رو نیستی...توروخدا اروم باش اینجوری خدای نکرده ازبین میری اعصابتو اروم کن گلم فرشته ی مهربونم
مامانی خان زندو بابایی خان زند
15 خرداد 93 1:03
اینجایی مژده جونم....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامانی و بابایی دخمل بلا
15 خرداد 93 21:05
سلام مژده جون گل و نازنینم ما خوبیم عزیز دلم , خداروشکر . ممنونم به یادمی و میای بهم سر میزنی , دلم وا میشه کامنتات رو میبینم خواهر جونم . فدات بشم عزیز دلم , تو چطوری ؟ رو به راهی ؟ اوضاع و احوالت خوبه ؟ از احوالت بیشتر برام بنویس , نگرانت بودم نازنینم . آوا جونم خوبه گلم ؟ دوستت دارمممممممم و میبوسمت . عزیزم برو خصوصی
سحر
16 خرداد 93 18:07
مژده جونم خواهر گلم تسلیت میگم عزیزم داغ بزرگیه می دونم من هم این داغ رو تجربه کردم از خدا برای خودت و خانوادت طلب صبر میکنم
توت فرنگی(مامان علیرضا)
17 خرداد 93 1:20
الهی قربون دلت برم [ [ ]
مامانی خان زندو بابایی خان زند
17 خرداد 93 22:27
الاهی مهسا دورت بگرده تورو خدا انقدخودتو ناراحت نکن......
مامان ماهان
18 خرداد 93 0:57
سلام دوست گلمممممممممممم تسلیت میگم واقعا شوکه شدم روحش شاد
مامانی و بابایی دخمل بلا
18 خرداد 93 13:45
سلام مژده جون گل و مهربونم خوبی گل من ؟ آوا جونم خوبه؟ فدات بشم , خیلی مراقب خودت باش نازنینم. خصوصی هم داری عزیز دلم . راستی کامنتی که برام گذاشته بودی رو تایید کنم یا نه خواهر جونم ؟ دوستت دارم عزیز دلم .
مامان اهورا
20 خرداد 93 12:48
عزیزم بهتر شدی؟
مامانی و بابایی دخمل بلا
21 خرداد 93 17:15
سلام مژده جون گل و مهربونم , مامانی نازنین آواجونم عزیز دلم خصوصی داری .
الهام مامان امیر علی جون
22 خرداد 93 16:37
چه انتظار عجيبي تو بين منتظران هم عزيز من چه غريبي ! عجيب تر آن كه چه آسان نبودنت شده عادت چه بي خيال نشستيم نه كوششي ، نه تلاشی فقط نشسته و گفتيم : خدا كند كه بيايي
مامانی دخمل بلا
22 خرداد 93 20:11
چه انتظار عجيبی ! تو بين منتظران هم , عزيز من چه غريبی ! عجيب تر که چه آسان , نبودنت شده عادت , چه بيخيال نشستيم , نه کوششی , نه تلاشی , نه وفايی , فقط نشسته و گفتيم : خداکند که بيايی .... اللهم عجل لولیک الفرج.........
مامان امیرعلی
23 خرداد 93 11:37
عزیزم... خدا بیامرزدشون.... خیلی بهت سخت گذشته.... منم 2 اردیبهشت دو تا عزیز رو از دست دادم... عموم و نی نی کوچولی خودم که هیچ وقت نفهمیدم دختر بود یا پسر...
مامانی خان زندو بابایی خان زند
23 خرداد 93 13:29
سلام عزیزم خوبی مژده جونم....حالت بهتره عزیزم....ببین چقد از دوستات نگرانتن خانومی...اگه دوستاتو دوس داری یکم حالتو خوب کن وبه دوستات سربزن تا بهتربشی عزیزم...به زندگیت ارامشوشادی دوباره بده عزیزم.سعی کنی میتونی قربونت برم
مامانی دخمل بلا
24 خرداد 93 1:46
عید بزرگ نیمه شعبان مبارککککککککککک . از وبلاگ زمینه ساران ظهور نیز دیدن فرمایید . http://www.yamahdiefateme.blogfa.com
مامانی و بابایی دخمل بلا
24 خرداد 93 15:01
سلام دوست عزیز و مهربونم عیدتوووووووون مبارککککککککک . از وبلاگ زمینه سازان ظهور نیز دیدن کنید و کامنتی برای امام زمانمان ثبت کنید . http://www.yamahdiefateme.blogfa.com
توت فرنگی(مامان علیرضا)
24 خرداد 93 23:20
سلام عزیز دلم خوبی ؟ حالت بهتره به فکرت هستم اما نت زیاد نمی آم عزیرم من هم حال و حوصله ندارم زیاد . مواظب خودت باش عزیزم بهت زنگ میزنم حتما
مامانی خان زندو بابایی خان زند
25 خرداد 93 21:16
سلام مژده جونم خوبی قربونت برم....مژده جونم بخاطرمزاحما مجبورشدم وبلاگمو کاملا پاک کنم یعنی حذفش کردم....خیلی اذیتم کردن به موبایلمم زنگ میزدن مزاحمم میشدن بعدش فهمیدیم کیه الان گوشه ی زندون داره اب خنک میلی میکنهاین دفعه وبلاگ بازکنم کاملا رمزدار و بی اسم بازمیکنم که نتونن پیدا کنن..خوستم بدونی گلم...ولی بهتون سرمیزنم همیشه گلم...دوستون دارم
مامانی و بابایی دخمل بلا
26 خرداد 93 11:51
سلام مژده جون گل و نازنینم ممنون گلم میای پیشم . دلم وا میشه به خدا میبینمت . امروز دیدم ازت کامنت دارم انگار یه حال و هوای دیگه دارم گلم . فدات بشم , خدا حتما بهت صبر داده و میده عزیزم , خدا وقتی غمی میده صبرشم میده فدات بشم , به خودش توکل کن , خدا با صابرینه , وقتی توکلت به خدا باشه و از خودش کمک بخوای میبینی چقدر آرامش میگیری عزیزم . خودت رو دیگه بیش از این آزار نده , به خاطر خودت و زندگیت و کوچولوهات عزیز دلم . گل من آوا الان توی سن حساسیه , مادر شاداب و سرزنده میخواد که باهاش بازی کنه , بگو بخند کنه , ببردش بیرون و پارک , سعی کن دیگه غم و غصه رو از خودت دور کنی , بیشتر کنارش باش , بهش خیلی محبت کن , نزار ازت دور بشه و به سمت دیگران کشیده بشه , بعدا هم خودش ضربه میخوره و هم خودت , تازه چون میخوای یه کوچولوی نازنازی هم بیاری و ناخود آگاه بیشتر توجهت به سمت اون خواهد بود خیلی توی روحیه و رفتار و رابطش باهات تاثیر خواهد گذاشت , پس تا قبل به دنیا اومدنش با آوا سعی کن یه رابطه قوی پو با محبت پیدا کنی و برای اومدن کوچولوتون هم آمادش کنی . تورو خدا بیشتر هوای خودت و آوا و نینی خوشگلمون رو داشته باش مژده جونم . روزهای غم و سختی برای همه ما هست , خدا انسان رو در رنج آفریده دیگه , میخواد امتحانش کنه ایمانشون رو در این دنیا فدات بشم , تو که با ایمانی و قوی , مطمئنم قبولی . میدونم امتحان سختیه بعضی امتحانها ولی خوب چاره ای نیست و باید به خدا اعتماد کرد . مزد و اجر صبر و بردباریت رو خودش میده عزیز دلم . برای پدر خوبت هم دعا و طلب آمرزش کن , قآن بخون و هدیه کن بهش , اینها شادش میکنه , غم و غصه و ضربه روحی زدن به خودت و کوچولوهات غمگینش میکنه , کسانی که از پیشمون میرن به احوالمون آگاهن و از غم و ناراحتیمون ناراحت میشن . پس دیگهههههههههههههههه غصهههههههههههههههههه بسهههههههههههه . حالا یه لبخند بزنننننننننننننننننننن , زووووووووووووووووووووووووووووووووودددددددددددددددددددد , بعدم برو آوا جونم رو بوسسسسسسسس کن و حسابییییییییییییییییییی باهاش خوش و بش کن , دوستت دارم مژده خوب و نازم . مراقب خودت باششششششششششش و مراقب آوا و نینیمون . هوای آقای همسر رو هم داشته باششششششششش . میبوسمت .
مامانی و بابایی دخمل بلا
26 خرداد 93 11:53
سلام مامانی گل و مهربون آوا جونم عزیز دلم کامنت خصوصی برات گذاشتم ولی تیک خصوصی رو یادم رفت بزنممممممممممم. حواس ندارم که آخه من خواهر جونم . من تورو میبینم دلم وا میشه , پس بیاااااااااااااااااا پیشم بیشترررررررررررررررر .
مامان ماهان
29 خرداد 93 0:20
به که پیغام دهم ؟ به شباهنگ که شب مانده به راه ؟ یا به اندوه کلاغان سیاه ، به پرستو که سفر میکند از سردی فصل ؟ یا به مرغان نکو چیده شهر ؟ به که پیغام دهم که به یادت هستم ؟
مامانی دخمل بلا
2 تیر 93 21:53
خدای من خداییست که اگر سرش فریاد کشیدم , به جای اینکه با مشت به دهانم بزند , با انگشتان مهربانش نوازشم می کند و می گوید : میدانم جز من کسی نداری !
شیرین مامان...عسل بابا
3 تیر 93 0:56
سلام عزیزم خوبی قربونت برم....مژده جونم پس کجایی اخه بیا پیشمون خیلی دلتنگتیمااااااااااااخانوم گلم مهسا هستم همسرکریم....وبلاگ جدیدمه فدات شم... گاهی خدا می خواهد با دست تو دست دیگر بندگانش را بگیرد وقتی دستی را به یاری می گیری، بدان که دست دیگرت در دست خداست...
شیرین مامان...عسل بابا
3 تیر 93 1:03
می خواهم زندگی ام را تصفیه کنم تا هر چه می ماند خوبی های من و تو باشد می خواهم از نو ببیینم تا هر چه می بینم زیبایی باشد می خواهم فرش های خاک گرفته زندگی را بتکانم تا رنگ ها و طرح های اصیلش نمایان گردد می خواهم سختی ها را درز بگیرم تا هر چه آسان گرفتن است رو بیفتد می خواهم دلها یمان را بسابم تا مثل قدیم ها نرم نرم شود می خواهم در قلب هایمان توری بگذارم تا هیچ وقت دوده نگیرد می خواهم پنجره نگاه مان را باز کنم تا بهار دوستی مان پشت در نماند دوستان من ، مثل " گندمند " یعنی یک دنیا برکت و نعمت ، نبودن شان ، قحطی و گرسنگی است ، و من چه خوشبختم که خوشه های طلائی گندم دراطرافم موج میزند ، مهربانى تان را قدر میدانم وآنرا در سیلوی جان نگهداری خواهم کرد تقدیم به دوست خوبم مژده ی گلم
زهره مامانی فاطمه
3 تیر 93 13:35
سلام مامانی آوا جون خوبی عزیزم بهتری خدابهتون صبر بده کاری غیرازاینکه بیام اینجا برات کامنت بزارم از دستم بر نمیاد روحش شاد
مامانی و بابایی دخمل بلا
4 تیر 93 18:52
سلام مژده جونم خوبی گلم ؟ چه خبر ؟ آوایی خوبه ؟ خودت خوبی ؟ ما هم خوبیم , شکر خدا . دلم برات تنگ شده عزیزم . از خودت بهم خبر بده , نگرانتم .
مامان ستاره
6 تیر 93 18:17
تسلیت میگم عزیزم خیلی ناراحت شدم
مامانی و بابایی دخمل بلا
7 تیر 93 15:59
سلام مامانی گل و مهربون آوای خوشگلم خصوصی داری مژده نازنینم .
مامان گلشيد
10 تیر 93 12:14
خدا رحمت پدرتون رو روحشون شاد خدا بهت صبر بده عزيزم خيلي سخته
مامانی دخمل بلا
14 تیر 93 23:31
خدای ما آنقدر خوب است , که با هر مقدار بار سنگین گناه ، اگر پشیمان شویم و توبه کنیم باز هم مهربانانه ما را می بخشد , و آنقدر بخشنده است که باز فرصت جبران را در اختیارمان می گذارد , آری خدای خوبی داریم....... خدایی که مشتاقانه ما را می نگرد. با چنین خدای بخشنده و مهربانی ؛ ناامیدی از درگاهش معنایی ندارد.
مامانی کسرا
16 تیر 93 2:06
خیلی خیلی ناراحت شدم انشالله خدا رحمتشون کنه خداوند بهتون صبر بده انشالله
فریده
16 تیر 93 14:00
کجایی مامان آوا؟ دلمون برات تنگ شده ، یه سر بهمون بزن ، اینجا بدون شما صفایی نداره ، به فکر دل ما هم باش ، زود بیا با یه مطلب زیبا . زندگی در جریانه ،
مامانی و بابایی دخمل بلا
18 تیر 93 18:47
سلااااااااااااااااااام مژده جون گل و نازنینم , مامانی مهربون آوای خوشگلم فدای نینی خوشگل 4 ماهه خودممممممممممممممم بشمممممممممم و قربون مامان مژده گلشششششششششش بشممممممممممم. عزیز دلم خیلی به خودت و نینیمون برسیا , عزیزم توروخدا شادتر باش , روحیت رو بهتر کن , به خاطر نینیمون و آوا جونم . باشه ؟ اصلا یه پست شاددددددددددد بزار و از نینیمون که توی راهه بگوووووووووو عزیزممممممم . گلم سردردهات هم عصبیه و هم نوعی ویاره . خیلی استراحت کن و به خودت برس . تورو خدا غصه و فکر و خیال رو بزار کنار گل من . نمیدونی چقدر خوشحال شدم کامنتت رو دیدم خواهر جونم. تورو خدا با گریه و غصه خوردن , نینیمون رو اذیت نکنیااااااااا. فداتتتتتتتتتتتتتت بشم کوکولوی خاله , سفت بچسب به دل مامانی و زودی بیا بغلش تا مامانی با دیدنت دلش پر بشه از شادیییییییی و دیگه وقت نکنه غصه بخوره . خیلیییییییییییییی مراقب خودت باشششششششش نازنینم. میبوسمت.
مامانی و بابایی دخمل بلا
18 تیر 93 22:20
سلام مامانی گل و نازنین آوای خوشگلم راستی مژده جونم , کامنتی که برام گذاشتی رو تایید کنم عزیز دلم ؟
مامانی و بابایی دخمل بلا
18 تیر 93 23:28
جز دعا کار دگر نیست مرا , شب روزت همه شاد , دلت از غم آزاد , همه ایام به کام , و تو پیوسته سرافراز و ز هر غصه برون , همچو گنجشک به هر بام و درخت , بنشینی خندان .... وسبکبال تر از برگ درخت , در هوا رقص کنان , مشق پرواز کنی سوی سپیدار بلند , و ز تو نغمه مستی آید ... لحظه هایت چون قند , روزگارت لبخند , هفته هایت پر مهر , هر کجایی که قدم بگذاری , همه از کینه تهی , همه از قهر و عداوت خالی , همه جا ، نام تو از مهر ، به لب ها جاری ... و تو با یاد خداوند بزرگ , به سلامت ببری راه به پیش .....
مامان مهتاب
20 تیر 93 9:36
سلام گلم خوبی "کجایی تو رو خدا زودتر بیا دلم واستون لک زده همش میام ولی هر بار ناراحت میشم از نیومدنت دوستون دارم
مامانی و بابایی دخمل بلا
21 تیر 93 13:20
مردی بر همسر خود در آشپزخانه وارد شد و از او پرسید : کدام یک از فرزندان خود را بیش از دیگر فرزندانت دوست داری ؟ همسر او گفت : همه آنها را بزرگشان و کوچکشان ، دختر و پسر همه یکسانند و همه را به یک اندازه دوست دارم , شوهر گفت : چگونه دل تو برای آنها همه جا دارد ؟ همسر جواب داد : این خلقت خداست که مادر , دلش برای همه فرزندان خود وسعت دارد , مرد لبخندی زد و گفت : اکنون شاید بتوانی بفهمی که چگونه دل مرد برای چهار زن همزمان وسعت دارد ! خدایش بیامرزد , روش والایی در قانع کردن داشت ، لاکن موقعیتش در آشپزخانه غلط بود .... مراسم آن تازه در گذشته صبح و بعد از ظهر فردا برگذار می شود !
شیرین مامان...عسل بابا
22 تیر 93 16:14
وااااااااااایییییییی خوش اومدی خانومیییییییی....چه عجببببببببببب
آویسا
23 تیر 93 4:35
مامانی کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامانی و بابایی دخمل بلا
25 تیر 93 13:35
من از عمق وجود خود ، خدایم را صدا کردم , نمیدانم چه میخواهی ، ولی امروز برای تو ، برای رفع غم هایت , برای قلب زیبایت ، برای آرزوهایت ، به درگاهش دعا کردم و میدانم خدا از آرزوهایت خبر دارد ، یقین دارم دعاهایم اثر دارد . . . -------------------------------------------------------------------------- دستهای من دخیل دل پاکت ... مرا در این شبهای عزیز , نه به بهای لیاقت ، بلکه به رسم رفاقت , اول حلال و بعد هم دعا کن , وخدا کند که بدانی چقدر محتاج است ، نگاه خسته ی من بر دعای دستانت , التماس دعا عزیز دلم ...
sara
18 شهریور 93 20:03
سلام به وبلاگ من هم سر بزن
مامان فهیمه
24 اردیبهشت 94 17:36
سلام دوست خوبم با کلی تاخیر تسلیت میگم،خیلی متاسف و متاثر شدم خدا بیامرزه پدر عزیزتوتو موتها بود ب وبلاگ دوستان سر نزده بودم تازه متوجه شدم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم آوا می باشد