گشتی بر خاطرات گذسته ام
دخترم:
چقد روزهای راحت جای خود روعوض می کنند وفرداها رو میارن دیگه کشوی دفترخاطراتم جا نداره که دوباره دفتری از نو شروع کنم.
عشق مادر :اگه گاهی اوقات سرت داد و فریاد میزنم دلیل این نیست که دوستت ندارم فقط خودم خسته ام .من واسه همه سنگ صبورم واسه خودم گیج ومبهوت اگه خدا همیشه با من نباشه چی میشه..............شاید دلیلش هم همیشه توی خونه بودنه اگه مث قبل کار می کردم وروزهامو باخستگی ناشی از کار سپری می کردم شاید ایقد نمینشستم وفک کنم!!!!!!!!!!
کاش تو زودتر بزرگ بشی دکتر گفته بخاطر درد کمرم حتمأ باید شنا کنم ولی تو با هر گونه تغییر در سیستم خونه بدخلق می شی تا بیای به اون شرایط عادت کنی هیهات........
امروز داشتم یکی از دفترخاطرات سال ٨٤ رو مرور می کردم مطلب جالب از یکی از بزرگان رو دیدم خالی از لطف نیست که مجددا واسم یاداوری بشه:
در جهان هبچ چیز را چون آب نرم وانعطاف پذیر دیده ای؟
در عین حال در مقابله با موانع هیچ چیز را چون آب
نفوذ کننده و را گشاینده دیده ای؟
اما:
کمتر کسی ست که از آن پند گیرد و بکار بندد
ای اسف که سخن های ساده و صاف چون این چنین پیچیده و باژگونه می نمایند.....