شرح حال تولد آوایی
اینروز یه روز مونده به تولد آوایی وخانوم خانومهارو به آرایشگاه برده وبه دلیل اینکه آوا خانوم بسیار مخالف شانه زدن وبستن موهای خود بوده به دست خانوم آرایشگرداده وموهایش را به این ترتیب اصلاح کرد
اینجا هم به مکافاتی تا آوایی افتخار داده وگذاشته از ایشان عکسهایی بیندازم
وای که چقد این ادا اطواراتو دوست دارم قربون اون شکل ماهت بشم
این عکسها مربوط میشه به صبح تولد آوایی که بابا با خوشحالی آوا رو بغل کرده وحسابی با آوایی بازی کرد وکلی با دخملی خوش گذرونی کرد
خلاصه اینکه ما در فکر یه تولد کوچولوی سه نفره بودیم که یه دفعه سرو کله یه مهمان کوچولو یعنی دوست پایه و به اصطلاح رفیق فابریک آوایی پیدا شد البته ایشان اطلاعی از تولد آوایی نداشتن
مانیز آوا را به حمام تولد برده وایشان را استحمام دادیم تا جهت انجام مراسم تولدش پاکیزه باشد
با یه مکافاتی کمی به موهاش سشوار کشیدیم ولباسی مثل لباس سارینا خانوم تنش کردیم تا آوا خانوم راضی باشن
ای جاننننننننننم یه کیک کوچولو واست خریدم ببخش مامانی دلم میخواست همه دوستات دعوت کنم چقد اصرار داشتی که امیر علی و آبتین رو دعوت کنم ولی خوب اگه اونارو دعوت میکردم نمیشد قربونت برم بعدا که این مطالب رو میخونی خودت یه دختر فهمیده شدی عزیز دلم قربونت بشم
در حین کلاه گذاشتن بر سر دخملی یه مهمان که گویا سروصدای مارا شنیده بود به جمع ما پیوست و آوایی رو خوشحال کرد ساینا دختر همسایه پایینی.ساینا خانوم خوش آمدی
این هم دستورات آوا خانوم یه اسکوتر ویه خونه عروسکی
درحین برگزاری شقایق که خود میدانسته امروز تولد آوایی میباشد به جمع ما پیوست
وسارا خانوم خواهر سارینا آمده بود که خواهرش رو ببره واینطور شد که تولد ما از سه نفره به هفت نفره تبدیل شد ولی بسیار خوش گذشت
اینجا هم آجی شقایق زحمت بریده شدن کیک را همراه آوایی به دوش کشید
این هم هدیه آجی شقایق ودوستان دیگه هم شرمنده کردن وچون نمیدونستن تولد آواست پول دادن به آوایی و از من قول گرفته اند که واسه خانوم یه هدیه دلخواه بخرم منم تشکرات را ارسال کردم
آوای نازم ماشالله دیگه خانوم شدی میدونی در حین اینکه داشتی با شقایق بازی میکردی میگفتی آجیییییییییییییییییییییی اینارو مامان وبابام واسم خریدن دستشون درد نکنه وای که چه ذوقی کردم وفهمیدم ماشالله خانوم شدی عزیزم